ققنوس باش!

ققنوس باش!-min

می‌دانم با این واژه بارها و بارها برخورد کرده‌ای و در ادبیات بسیار خوانده‌ای.

آری ققنوس را می‌گویم!

همان پرنده‌ی مقدّس افسانه‌ای که در اساطیر ایران، یونان، مصر و چین‌ باستان بسیار از آن نام برده شده است.

این پرنده‌ی افسانه‌ای مرغی نادر و تنهاست که جفت و زایشی ندارد، اما در هر هزار سال یک بار توده‌ای بزرگ از هیزم جمع‌آوری می‌سازد، بال می‌گشاید و آواز می‌خواند و چون از آواز خویش به وجد می‌آید، به منقار خویش آتشی می‌افروزد و با سوختن در آتش‌، تخمی از وی پدید می‌آید که بلافاصله آتش می‌گیرد و می‌سوزد و از خاکستر آن ققنوسی دیگر متولد می‌شود.

چقدر شگفت‌انگیز!

ققنوس در اغلب فرهنگ‌‌ها نماد جاودانگی و عمر دوباره است. گاه ویژگی‌های دیگری هم به او نسبت داده‌اند. از جمله اینکه: اشک ققنوس زخم را درمان می‌کند، صدای دل‌نشینی دارد و موسیقی از آوای او پدید آمده‌ و … .

تعریف علامه دهخدا از ققنوس:

«گویند ققنوس هزار سال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آید، هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال برهم زند، چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و خود با هیزم بسوزد و از خاکسترش بیضه‌ای پدید آید و او را جفت نمی‌باشد و موسیقی را از آواز او دریافته‌اند. (به نقل از برهان‌قاطع)

فرق سیمرغ و ققنوس:

ققنوس را با سیمرغ نباید یکی دانست. هر دو فراتر از حد قالب‌های معمول پرندگان هستند. این نماد عقل کل است وان هم نماد خرد و آگاهی که با طی‌ طریق (ارتباط کثرت در وحدت) به یگانگی می‌رسد.

در منطق الطیر عطار درمورد سیمرغ چنین آمده:

«سرانجام گروهی از مرغان به سوی سیمرغ حرکت می‌کنند و از آن میان سی‌ مرغ به درگاه سیمرغ می‌رسند و چون حجاب‌ها دریده می‌شود و آن سی‌ مرغ خود را در حضور سیمرغ بازمی‌یابند.»

سیمرغ در بدایت وجودی مجازی دارد و در نهایت نماد حقیقتی کلی می‌شود. درنهایت این سفر دشوار و طولانی مرغان از جزء به کل به پایان می‌رسد که در عرفان از آن سیر من الخلق الی الحق شناخته می‌شود.

درحقیقت، وقتی خودآگاه، ناخودآگاه را باز‌می‌شناسد، دیگر در بین آن دو حجابی نیست «من عرف نفسه فقد عربه ربه» و به عبارتی دیگر، سی مرغ ماندن، نشانه‌ی کثرت در عالم وجود و سیمرغ شدن، نشانه‌ وحدت وجودی است که سیر سی‌مرغ به سوی سیمرغ شدن پیش می‌رود.

بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست

در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

نجم‌الدین رازی

ققنوس باش رفیق:

به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی‌ تو. نگران این نباش که زندگی‌ات زیر و رو شود؛ از کجا معلوم زیر زندگی‌ات بهتر از رویش نباشد.           “الیف شافاک”

چینی‌ها می‌گویند: «اگر هفت بار زمین خوردی، برای هشتمین بار برخیز»
رفیق!

آری! شکست درد دارد.

اما هر شکستی سرنخی از موفقیت به همراه دارد.

رنج‌هایی که گنج‍‌های عظیمی با خود به همراه دارد.

مبادا از شکست بترسی یا بگریزی.

مبادا کم بیاوری؛ جا بزنی؛ و ذ=رها کنی.

باید پروانه بود وپروانگی کرد و از پیله‌ی خود بیرون آمد و پرواز نمود.

باید رویشی دوباره و چون سیمرغ زایشی دوباره آغاز نمود.

رویش پس از ریزش زیباست.

بلند شدن بعد از زمین خوردن سربلندی و عزت است.

‏هیچوقت از شروع مجدد نترس، شاید باید اینطوری میشد و تو داستان جدیدت را بیشتر دوست داشته باشی رفیق!

 

دوباره برخیز…

در هیاهوی دنیا

در تلاطم دریا

در جدال اشک‌ها و لبخندها

در آن سوی نامرادی‌ها

هرگز و هرگز

تسلیم زمانه مباش

ققنوس باش

و از خاکسترت

نغمه‌ی زندگی را

ساز سازندگی را

دوباره آغاز کن

دوباره پرواز کن…

                                                          سعادت من سیادت توست…

 

 

تصویر نیکی درزیان

نیکی درزیان

اینجانب نیکی درزیان کسی که همواره می‌اندیشد به بهبود فردی خود و دیگران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

keyboard_arrow_up