تفکر همه یا هیچ
ذات آدمی طالب کمال است. انسان شایسته و کمالطلب نیز طالب پیشرفت، رشد و توسعه میباشد. بسیار خصلت نیکویی است که انسان طالب کمال باشد و در جهت رشد خود گام بردارد، اما گاه کمال طلبی به طرز وسواسگونهای رو به افراط میگراید و فرد را از اقدام و عمل بازمیدارد. اینجاست که کمالگرایی به کاملگرایی بدل میشود.
کاملگرایی چیست؟
گاه ما دچار کمالگرایی افراطی یا همان کاملگرایی میشویم. بله کاملگرایی! میدانید چه زمانی؟ همان زمانی که میگوییم: یا این یا هیچ! همان زمانی که صفر و صدی میاندیشیم. همان زمانی که با وجود اینکه تلاش خود را کردهایم، اما باز عیب و ایراد بیهوده میگیریم و کار را به اتمام نمیرسانیم، ارائه نمیدهیم و به حال خود رها میکنیم.
همین تفکر یا بهتر است بگویم همین سیستم بیمار منجر به این میشود که دست از کار و تلاش بکشیم. همین عامل انگیزهکش، ادامهی مسیر را برای ما سخت یا ناممکن میسازد.
براستی چرا برخی از افراد نمیتوانند کار خود را به اتمام برسانند؟
این سؤالی است که ذهن خیلی از افراد را درگیر خود نموده است؛ خیلیها دوست میدارند وقتی کاری را شروع میکنند، کاری عالی و عاری از هرگونه عیب و ایرادی باشد و در نهایتِ درستی و تأثیرگزاری آن را به اتمام برسانند. درواقع همان چیزی که مدتها آفت کارهایم بوده و فوقالعاده از این بابت اذیت میشدم.
آری! من کاملگرای رو به بهبودم. در گذشته خیلی نسبت به کارهای شخصی خود سخت میگرفتم. به این صورت که اگر رضایتم جلب نمیشد، آن کار را رها میکردم و از انجامش منصرف میشدم. یک صفر و صدی مطلق بودم. همه چیز را باید در نهایت کمال انجام میدادم. بعدها متوجه شدم که این ویژگی اصلاً نتایج خوبی برای من به دنبال نخواهد داشت.
کمالگرایی افراطی یا کاملگرایی excessive perfectionism صفتی است که انسان به طور وسواسگونهای دوست دارد از همان ابتدا همه چیز کامل باشد و حتی کوچکترین نقصی را قبول نمیکند.
کاملگرایی دشمن اصلی اعتماد به نفس self confidence است. اعتماد به نفس، داشتن مهارت کافی و تصویر ذهنی درست نسبت به توانایی خود در انجام کار میباشد؛ یعنی، به لحاظ ذهنی مطمئن باشیم میتوانیم کار مورد نظر را با کیفیت مطلوبی انجام دهیم و این ویژگی بسیار خوبی است که با تقویت آن در خویشتن میتوان به موفقیتهای بزرگی دست یافت.
دوستان! واقعیت این است که “همیشه همه چی عالی نمیشه”؛ چون ما انسان هستیم و محصولاتی که به دست ما ساخته میشود، بدون عیب و نقص نخواهد بود و در گذر زمان، رفته رفته کامل و کاملتر میشود.
مارک تو این میگوید: من ترجیح میدهم برای کارهایی که انجام دادم حسرت بخورم تا کارهایی که انجام ندادم.
اگر چنین نگاهی در ما ماندگار باشد از انجام خیلی از کارهای مورد علاقه خود بازخواهیم ماند و جز حسرت و ندامت در آینده برای ما پیامدی نخواهد داشت. لذا برای رفع این معضل باید به دنبال راه چاره بود.
تکنیک اجایل
در اینجا میخواهم تکنیکی به نام اجایل deadline یا ضربالعجل رو به شما معرفی کنم. به این صورت که وقتی قصد انجام کاری را داشتید و تصمیم خودتان را گرفتید که اقدام کنید؛ دیگر دست دست نکنید و آن کار را فوراً انجام دهید و به یک نتیجهی حداقلی از آن کار برسید.
درواقع با این کار به خودتان خیلی کمک میکنید. یک سری از قفلهای ذهنتان شکسته و این حساسیتهای بیمورد برداشته میشود؛ یعنی، وقتی اولین گام را برمیدارید، متوجه میشوید که انجام دادن آن کار چقدر سهل و آسان بوده است.
هفت نکتهی کاربردی اگر با چنین مشکلی مواجه شدید:
- انجام کار در کوتاهترین زمان ممکن
- تعیین مهلت انجام کار
- گرفتن نتیجهی حداقلی
- کامل کردن کار به مرور
- به نکات مثبت کار توجه کردن
- داشتن الگوی موفق
- مساعدت از دیگران
ترس از شکست
همهی ما در زندگی شخصی و حرفهای خود با شکستهای کوچک و بزرگ مواجه شدیم. چون ما بیعیب و نقص نیستیم و این امری کاملاً طبیعی است که دچار نقصان شویم، اما این گونه شکستها نباید منجر به ترس و وحشت ما شود؛ چرا که هنوز نفس میکشیم و از نعمت زندگی برخورداریم. هنوز هم فرصت داریم. هنوز میتوانیم به الگوی خوبی که میشناسیم تبدیل شویم.
هدیهی خالق زندگی به ما در هر روز این است که امروز هم به تو زندگی بخشیدم. امروز هم به تو فرصت میدهم. فرصت زندگی، فرصت نفس کشیدن، فرصت جبران کردن. لذا باید دوباره و دوباره سعی کنیم تا بهتر و بهتر از دیروز شویم.
دوستان! زندگی را باید زیست. زندگی فرصتی است برای جبران تمامی شکستها، برای جبران تمامی اتفاقاتی که ما را از مسیر سعادت خارج میکند.
زندگی فرصت طلایی ماست
رفیق! گاه ما ناگزیر به تأخیر هستیم. ناگزیر به تأخیر در رسیدن به موفقیت و کامیابی؛ ناگزیر به تأخیر در رسیدن به آرزوها و خواستهها و حتی گاه ناگزیر محکوم به شکست… .
یادمان باشد! حتی اگر شکستی باشد نباید شکست. چرا که دوران هر شکستی، هر حادثهی ناگوار و تلخی، کوتاه و گذراست. فقط باید صبوری داشت. فقط باید حس غریق در طوفان حوادث و شکستن و نابودی نداشت.
قرار نیست همه به یک نتیجه برسیم. قرار نیست که در همهی امورات زندگی موفق شویم. تنها باید یک نکته را به خاطر داشته باشیم و آن معنا و مفهوم زندگی است و در پی رسالت خود بودن.
اگر ما به معنای زندگی دست یابیم و بدانیم رسالتمان از بودن در این سیاره و کهکشان چیست؛ آنگاه چه به موفقیت برسیم، چه نرسیم، میتوانیم از حق زندگی و حیاتی که داریم استفاده کنیم و با عشق و سرزندگی به سازندگی امورات زندگی بپردازیم.
با سرزندگی زندگی کن
رفیق! حتی اگر سکاندار کشتی طوفان زده باشی، باید مثل یک قهرمان در دل اقیانوس حوادث، کشتی را به سلامت به خشکی برسونی. چون تو قهرمان داستان زندگی خودت هستی.
هماهنگ شو با موجهای اقیانوس زندگی
کشف این حقیقت نجاتدهندهی زندگی ماست. اینکه اگر به شرایط موجود و زندگی فعلی راضی نیستی، میتوانی زندگی موردنظر خود را خلق کنی و بیافرینی.
خیلی از افراد با کمترین شکست و آسیب سعی میکنند از موقعیت فرار کنند، حتی نقل مکان کنند و از آن شهر مهاجرت نمایند. اگرچه تغییر مکان برای تغییر شرایط میتواند تأثیرگزار باشد، اما نمیتواند تغییری در حال درونی ما به وجود آورد. حال درونی تغییر نخواهد کرد، مگر با تغییرات اساسی که در درون ما شکل میگیرد.
شوق به زیستن و شاد زیستن خواستهی طبیعی همه افراد است. چه کسانی که در زندگی رنج میبرند و چه کسانی که بیرنج روزگار میگذرانند. همه طالب شادی و خوشبختی هستند. پس تغییر مکان زندگی اگرچه تأثیری در حال و هوای ظاهری زندگی خواهد داشت، اما چند صباحی که از آن بگذرد، همه چیز عادی جلوه میکند و دوباره غمگین و افسرده خواهی شد.
پس بدان تنها چیزی که حال تو را خوب میکند، شادی درونی است. لذا شاد و راضی و سپاسگزار باش. همیشه همیشه همیشه… .
چند توصیه برای شرایط سخت و دشوار
- عدم مقایسهی خود با دیگران
مقایسه فقط و فقط باید با دیروز خودت باشد نه کسی دیگر.
مقایسه قاتل خوشی است
- محاصرهی خود با چیزهای مثبت
افکار خوب و سازنده؛
بودن در کنار افراد مثبت؛
شما تبدیل به همان میشوید که محاصره شدید.
تو آنی که در بند آنی
- شناخت عوامل شادی و انجام آنها
پیادهرویهای طولانی؛
رفتن به دل طبیعت؛
کمتر داوطلب شدن برای کارهای سخت و دشوار؛
تعداد کمی از افراد شادی را آگاهانه جذب میکنند.
شاد زندگی کن
رفیق! در شرایط سخت و صعب این آموزهها را هرگز از خاطر مبر. زندگی کن آنچنانکه شایستهی آنی.
“سعادت من سیادت توست”