تأثیر تفکر

قسمت اول

آیا شما به کسب موفقیت بیشتر علاقه‌مند هستید؟

آیا شما به کسب درآمد بیشتر مشتاق هستید؟

چرا برخی از انسان‌ها نسبت به دیگران به موفقیت بیشتری نایل می‌شوند؟

چرا درآمد برخی از افراد بیشتر از دیگران است؟

براستی! الان شما در چه موقعیتی قرار دارید و دوست دارید به کجا برسید؟

طبق بررسی‌های اندیشمندان، موفقیت براساس اندازه‌ی مغز افراد مشخص نمی‌شود، بلکه براساس اندازه‌ی تفکرات او تعیین می‌گردد. باتوجه به این مطلب، حال چرا همه این‌گونه نمی‌اندیشند تا موفق شوند؟

برای پاسخ به این مطلب باید یک نکته‌ی مهم و اساسی را مدنظر قرار داد و آن این است که هریک از ما انسان‌ها متأثر از اطرافیان و افراد پیرامون خود هستیم و از آنها تأثیر می‌پذیریم و تفکر افراد پیرامون ما اغلب کوچک است نه بزرگ و به همین خاطر تعداد کمتری از افراد به موفقیت دست می‌یابند.

به همین خاطر بیشتر افراد جامعه تحت‌تأثیر این اندیشه، همواره خود را در سطح دو اجتماع می‌بینند نه یک. لذا احساس رضایت به کمتر خواستن و یا بهتر بگویم تبدیل شدن به یک آدم معمولی، در ذهن آنها حک یا به نوعی تزریق می‌شود.

دوستان! در مطالعات اخیری که داشتم به درست بودن این اندیشه اعتقاد پیدا کردم. چون بررسی‌ها حاکی از آن است که تنها 4% از افراد جامعه موفق هستند و مابقی تحت‌تأثیر جو حاکم فقط مقدار کمی رو به جلو حرکت می‌کنند.

متأسفانه محیط حاکم، اندیشه‌ی نادرست دیگری هم در ذهن افراد جامعه نشانده‌ است؛ اینکه “هرچه می‌خواهد بشود، می‌شود”؛ یعنی، تلاش بیهوده است؛ یعنی، ترویج تفکر انفعالی؛ یعنی، تسلیم محض تقدیر شدن؛ یعنی، عدم تلاش و کوشش؛ یأس و ناامیدی و … . گاه نیز در مقابل خواسته‌های یک فرد هدفمند و مصمم گفته می‌شود: «به چه قیمتی میخوای به خواسته‌ات برسی؟»یعنی، تو برای رسیدن به خواسته‌ات باید از خیلی چیزهای باارزش در زندگی بگذری و همین تفکر مانع پیشروی یا عامل توقف می‌شود؛ چرا که تفکر در قلب آدمی هم تأثیرگذار است. چقدر داوود پیامبر زیبا فرموده است:

انسان همانی است که در قلب خود به آن می‌اندیشد.

رفیق! باور بر دو نوع است: باور منفی و باور مثبت. درسته که خیلی چیزها در ما تأثیرگذار است، اما بدان هر فردی مسئول افکار خویش است. لذا وقتی خودت را باور داشته باشی، دیگران نیز تو را باور خواهند داشت.

از طرفی یادت باشد ایده‌ها، میوه‌های اندیشه‌ و تفکر ماست و تنها افکار بزرگ، سازنده‌ی زندگی خارق‌العاده‌ی خواهد بود. شایسته است، همواره ذهن خود را به خدمت بگیریم، نه اینکه در خدمت ذهن باشیم.

خیلی از مسائلی که در وجود ما نهادینه می‌شود، اکتسابی است و باید با آموزش این مهارت‌ها را کسب نمود. بویژه زمانی که اطراف و پیرامون ما خالی از این‌گونه شرایط و عوامل تشویق‌کننده باشد.

حال چرا آموزش؟

انسان موجودی اجتماعی است و بالطبع در اجتماع باید باشد. زندگی در اجتماع، زمانی به نتیجه می‌رسد که مهارت لازم برای تعامل شایسته را داشته باشیم.

آموزش یعنی بفهمم یک ذره بهتر شوم. ما آموزش می‌بینیم که حال دلمون رو خوب کنه. آموزشی که زندگی‌مون رو بهتر کنه. آموزشی که موفقیت برامون به دنبال داشته باشه.

اگه حال دل ما خوب نباشه، چطوری انتظار داریم حال مخاطبمون خوب باشه؟

زندگی خوب با روابط خوب ساخته میشه. یک رابطه‌ی وابسته‌ی امن، سلامت پیری رو به دنبال داره. روابط اجتماعی خوب فقط جسم مارو محافظت نمی‌کنه، بلکه از مغزمون هم محافظت میکنه. تعاملات روزمره واقعاً ضرورت داره و انسان رو از انزوا و تنهایی دور و نحوه‌ی تفکر ما رو رشد میده.

چه کسی در 80 سالگی میتونه از سلامتی جسمی و شادی برخوردار باشه؟ کسانی که تعاملات خوبی با خانواده، دوستان و افراد جامعه دارند، نسبت به دیگران شادتر و از لحاظ جسمی سالمتر هستند و نسبت به آنهایی که در تنهایی به سر می‌برند، عمر طولانی‌تری دارند.

افراد منزوی کمتر احساس شادی دارند و پیش از اینکه به دوران میانسالی برسند، دچار بیماری می‌شوند و کارآیی ذهن و حافظه‌شون پایین میاد و زندگی کوتاهتری خواهند داشت.

اگرچه در هر رابطه‌ای تعهد بسیار مهم است، اما از همه مهم‌تر کیفیت روابط و نوع ارتباط دوستانه و بسیار نزدیک است.

ازدواج بدون عشق و عاطفه یا زندگی متشنج با مشکلات زیاد و جر و بحث بسیار همراه خواهد بود که برای سلامتی انسان بسیار بسیار مضر است و آسیب این‌ نوع زندگی، بیشتر از طلاق است.

روابط گرم و خوب زوجین باعث حفظ سلامتی و نشاط در دوران میانسالی و عامل جوانی‌ست. درحالی که ناملایمات عاطفی روند پیری رو تسریع می‌بخشه. درنتیجه:

روابط خوب = سلامت توپ           و        سلامت عاطفی = سلامت فیزیکی

عزیز فرهیخته! اگر شما راغب به پیشرفت و بهبود شخصی هستید یا عزیزانی دارید که برای بهتر شدن حالشون و کارشون دغدغه‌مندید، این سایت رو بهشون معرفی کنید.

سعادت تو سیادت من است.